نگرشی آلتوسری به ارباب حلقهها
در سریال “ارباب حلقهها”، که به طور عمده حول محور نزاع میان خیر و شر در جهانی با نژادها، سلسلهمراتب و قوانین خاص خود میچرخد، میتوان ساختارهای ایدئولوژیکی مختلفی را مشاهده کرد. روایت اصلی، بر محور مبارزه میان گروهی که به دنبال کنترل و بهرهبرداری از “حلقه قدرت” هستند و گروهی که از آرمانها و ارزشهای آزادی دفاع میکنند، استوار است. اما این درگیری در عین حال، تلاشی برای تثبیت سلسلهمراتب قدرت، بازنمایی نژادپرستی، و تقویت مفاهیم خاصی از خیر و شر است که در ساختار اجتماعی جامعه معاصر نیز نقش پررنگی دارند.
به بیان آلتوسری، “ارباب حلقهها” میتواند بهعنوان ابزاری ایدئولوژیک در نظر گرفته شود که با ارائه تصویری سادهشده از خیر و شر و جداسازی روشن از شخصیتهای “خوب” و “بد”، به شکل پنهان به مخاطب القا میکند که این مفاهیم ثابت و تغییرناپذیرند. چنین روایتی میتواند به تقویت ایدئولوژیهای محافظهکارانه و ضدیت با تنوعپذیری اجتماعی کمک کند.
از دیدگاه آلتوسر، ایدئولوژیها از طریق “نهادهای ایدئولوژیک دولتی” -مانند رسانهها و آثار هنری- بهصورت نامحسوس بازتولید میشوند. ارباب حلقهها نیز در قالب یک سریال تخیلی و جذاب، کارکرد مشابهی دارد. برای بررسی این مفهوم میتوان نشانهها و عناصر کلیدی را بررسی کرد:
حلقهی قدرت، بهعنوان شیء نمادین، مفهوم ایدئولوژیک عمیقی را در خود جای داده است. حلقه، ابزاری است که صاحبان قدرت را قادر میسازد تا بر دیگران تسلط یابند، و از همین رو به نوعی نماد کنترل و نفوذ است. در اینجا حلقه، نه تنها بهعنوان یک شیء افسانهای، بلکه به عنوان نمادی از ایدئولوژیهای حاکم بر جهان واقعی عمل میکند: حلقه قدرت به مالکان خود، همانند پادشاهی سارومان و سائورون، امکان اعمال قدرت و دسترسی به سلطه را میدهد. این شیء نمادین میتواند نمایندهی تسلط ایدئولوژی حاکم بر جامعه باشد (چه این ساختار مارکسیستی باشد چه روکشی لیبرالیستی داشته باشد)، چراکه هرکس که به قدرت حلقه دست یابد، تحت تأثیر آن دچار دگردیسی شده و به یکی از ابزارهای کنترل و گسترش نفوذ تبدیل میگردد.
شخصیتهای “خیر” و “شر” در سریال، به گونهای طراحی شدهاند که مخاطب را بهطور ناخودآگاه به سوی برداشت خاصی از مفاهیم “خوب” و “بد” سوق دهند. برای مثال، شخصیتهایی چون فرودو و گاندالف، به دلیل ظاهر، رفتار و موضعگیریهایشان، نمایندهی “خیر مطلق” معرفی میشوند، در حالی که شخصیتهای مخالف، مانند سائورون، همواره در چهرهای تاریک و ترسناک نمایان میشوند. این نوع طراحی کاراکترها به مخاطب القا میکند که ارزشهای “خیر” و “شر” مفاهیمی ثابت و تغییرناپذیر هستند و تضاد میان آنها اجتنابناپذیر است.
از منظر آلتوسر، این بازنمایی از خیر و شر، به معنای تثبیت مفاهیمی ایدئولوژیک است که در جامعه معاصر نیز بازتاب دارد: خیر با آزادی و عشق به طبیعت و وحدت، و شر با حرص و طمع و میل به تسلط معرفی میشود. این تقابل نمادین میتواند ساختارهای ایدئولوژیکی را که تمایل دارند جامعه را به سمت پذیرش ارزشهای خاصی سوق دهند، تقویت کند و مخاطب را به پذیرش این تقسیمبندیها ترغیب نماید.
بازنمایی نژادها و سلسلهمراتب اجتماعی
در ارباب حلقهها، شاهد وجود نژادهای مختلفی هستیم؛ از انسانها، الفها و هابیتها گرفته تا اورکها و ترولها. این نژادها، با تفاوتهای ظاهری و اخلاقی تعریف شدهاند و در سلسلهمراتب اجتماعی مشخصی قرار دارند. مثلاً الفها بهعنوان نژادی بلندمرتبه و اهل حکمت تصویر شدهاند، در حالی که اورکها و ترولها نژادهایی وحشی و پلید بهشمار میآیند. این طبقهبندی، بهشکل ضمنی، جایگاه اجتماعی نژادها و برتری یکی بر دیگری را القا میکند و نشان میدهد که چگونه آثار فرهنگی میتوانند بازتابدهندهی سلسلهمراتب و نابرابریهای اجتماعی باشند.
این تمایزات نژادی و سلسلهمراتبی، مطابق با دیدگاه آلتوسر، کارکردی ایدئولوژیک دارند که در بازتولید ارزشهای قدرت و تبعیض طبقاتی در جامعه نقش دارند. در اینجا، شخصیتها بهگونهای بازنمایی میشوند که بهطور ناخودآگاه، مخاطب را به پذیرش سلسلهمراتب قدرت و تفاوتهای نژادی تشویق میکند.
نقش گاندالف و مرجعیت ایدئولوژیک
شخصیت گاندالف، بهعنوان نمادی از حکمت و مرجعیت اخلاقی، نقشی کلیدی در هدایت داستان دارد. او در کنار شخصیتهای قهرمان داستان، به هدایت شخصیتهای دیگر و دفاع از ارزشهای خیرخواهانه میپردازد. این نوع شخصیت، همانند یک نهاد ایدئولوژیک عمل میکند که هدفش هدایت و تثبیت ارزشهای خاصی است. گاندالف، از نظر آلتوسری، بهعنوان یک نمایندهی نمادین، به القای ارزشهایی خاص میپردازد و به شکل غیرمستقیم نقش یک “نهاد ایدئولوژیک” را ایفا میکند که در تلاش است جامعهای را بسازد که بر پایه اصول اخلاقی خاصی بنا شده باشد. در حالی که سعی میکند خود ساختار وضع موجود را بشکند.
در نهایت، ارباب حلقهها با طراحی پیچیده و نمادین خود، نه تنها بهعنوان یک اثر سرگرمکننده بلکه بهعنوان ابزاری ایدئولوژیک عمل میکند. این سریال، با استفاده از نمادهایی همچون حلقه قدرت، مفاهیم ثابت خیر و شر، و سلسلهمراتب نژادی، به شکلی پنهان به تثبیت ایدئولوژیهای خاصی پرداخته و مخاطبان خود را به پذیرش ارزشها و ساختارهای مشخصی سوق میدهد. این نقد از منظر آلتوسر نشان میدهد که چگونه آثار فرهنگی میتوانند بهطور ناخودآگاه در بازتولید ارزشهای ایدئولوژیک جامعه نقش ایفا کنند و تماشاگر را به پذیرش این ارزشها وادارند.